آقا ... آقا
این داستان خلیل در جلسه ی هژدهم خانده شد.
۱. روزهای اول
میدان گاه اهابا حوض کوچکی دارد که فوارهی بلندی وسط آن کار گذاشتهند. تنها تفریح ما این است که عصرها با شموس و سورن در نیمکتهای اطراف میدانگاه مینشینیم و به ریزش آب زل میزنیم. نمیدانم پیش از اهابا کجا زندگی میکردم. وقتی به گذشته فکر میکنم انگار در یک صندوق پر از پارچههای سیاه کندوکاو می کنم. سه روز اول خیلی به گذشته فکر میکردم ولی کم کم به زندگی در اهابا عادت کردم. شموس و سورن همان روز اول با من دوست شدند و انگار سالهاست با هم بودهایم. گراداگرد میدانگاه خیابانهای وسیعی است که کلبههای ما در آنها قرار دارد. هر کدام یک کلبه داریم و شبها که هوا تاریک میشود، رهسپار کلبهی خود میشویم. میدانم که قرار است چهل روز در اهابا باشم و بعد از آن برمیگردم به همان جا که قبلن زندگی میکردم. هوای اهابا پاییزی است و شبها کمی سرد میشود. میگویند تمام سال در اهابا پاییز است و من که خودم شکفتن برگهای نورس زرد را در درختهای اهابا دیدم، نمیتوانم به این حرف خردهای بگیرم. شایع است که آب رودخانهی اهابا که از کوههای روبروی دهکده سرچشمه میگیرد، اثر شفابخشی برای تمام بیماریها دارد. البته این به معنای درمان بیماری نیست؛ هر بیماری که از آب رودخانهی اینجا مینوشد، احساس جدیدی نسبت به دنیای اطرافش پیدا میکند، گویی بار غم ناشی از بیماری از روی دوشش برداشته میشود و بیماری را جزیی همگون از زندگی خود میبیند. حتا شایع است که اگر کسی آب برفهای قلهی اهابا را بنوشد، غمهایش چنان با زندگیش آجین میشود که گویی از ازل با آنها به دنیا آمده است.
این داستان محسن در جلسه ی هژدهم خانده شد.
یک شنبه هشتم مهر، بیست و پنجمین نشست ادبی داستان گو برگزار شد.
در این جلسه آقایان حمید بابایی ،حنیف سلطانی ، علی یوسفی و خانم ها آزاده غیبی و مرضیه سعادت حضور داشتند .
داستان های حرف آخر از حمید ، فردا قشنگ است ،لطفن عکس نگیرید از حنیف ، تعلق از علی و نسخه ی کامل نشده ی سایه ی فیاما از خسرو خانده و توسط حاضرین نقد شد.
به دلیل مسافرت خسرو ، جلسات به مدت دو ماه تشکیل نخاهد شد ..امیدواریم در اولین یک شنبه ی دی ماه جلسه ی بیست و ششم را تشکیل دهیم.در این مدت تلاش می کنم داستان هایی را که درمدت این بیست و پنج جلسه خانده شده ،این جا بگذارم.
کارگاه داستان داستان گو
جلسه ی بعدی ما هشتم مهرماه برگزار می شود ، از تمام دوستان و علاقه مندان به داستان و داستان خانی دعوت می کنیم که در جلسه ی بیست و پنجم تشریف بیاورند.
تلاش می کنم گزارش جلسات قبلی را کم کم این جا بگذارم.
اگر دوستان موافق باشند و نسخه ای از داستان های شان را در اختیار ما قرار بدهند اصل داستان ها را این جا می گذاریم تا دوستان دیگری که در تهران نیستند هم بتوانند نظرات شان را در باره ی داستان ها بنویسند.
یک شنبه بیست و پنچ م شهریور بیست و چهارمین نشست ادبی داستان گو برگزار شد
حاضرین این جلسه، آقایان: فرهاد سرابی، حنیف سلطانی، محسن شیرآقایی، عباس پیروزان، حمید بابایی، یاشا وکیلی ، ماکان مهدی قلی و مهدی سامان پور و خانم ها: سمیه، نازنین کاظمی ، مهرنوش سعادتی و فاطمه شتابی وش بودند
داستان های زیر در این جلسه خانده و توسط حاضرین نقد شدند:
داستان دعوا از ماکان
داستان زرنگ از آقای پیروزان
داستانی بی نام از فاطمه
و داستان های خواب و سرو سبز بلند از مهرنوش
در آخر کلیپی از گروه آلیاژ که ماکان آورده بود را دیدیم .